جدول جو
جدول جو

معنی زادو رود - جستجوی لغت در جدول جو

زادو رود
فرزندان و نسل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاد و بود
تصویر زاد و بود
زادبود، برای مثال نور حق را کس نجوید زاد و بود / خلعت حق را چه حاجت تار و پود (مولوی - ۵۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زادورود
تصویر زادورود
اولاد، فرزندان، مجموع فرزندان کسی از پسر و دختر
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
اولاد و فرزندان. (فرهنگ رازی). زاد و ذریات. زه و زاد. رجوع به زاد شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. در 26گزی شمال خاوری کیاسه. منطقه آن کوهستانی و جنگلی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ ظا)
کنایه از هست و نیست و تمام سرمایه و اسباب و سامان باشد. (برهان قاطع). کنایه از هست و بود و تمام سرمایه. (آنندراج) ، مولد و مسکن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
بشهر کسان گرچه بسیار بود
دل از خانه نشکیبد و زاد و بود.
(گرشاسب نامه ص 242).
چو نام و ننگ فزاید وفا نه نام و نه ننگ
چو زاد و بود نماید جفا نه زاد و نه بود.
جمال الدین عبدالرزاق.
چند نالی چند از این محنت سرای زاد و بود
کز برای رای تو شروان نگردد خیروان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ دَ / دِ)
رود مشهور اصفهان است. (انجمن آرا) (آنندراج). نام رود اصفهان. (غیاث). زاینده رود:
نیل کم از زنده رودو مصر کم از جی
قاهره مقهور پادشای صفاهان.
خاقانی.
ز خیزان طرف تا لب زنده رود
زمین زنده گشت از نوای سرود.
نظامی.
گرچه صد رود است از چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد.
حافظ.
اگرچه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به.
حافظ.
رجوع به یشتها ج 2 ص 345، نزهه القلوب ج 3 و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاد و بود
تصویر زاد و بود
همه سرمایه و اسباب معاش هست و نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد و رود
تصویر زاد و رود
فرزندان، نسل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاد و بود
تصویر زاد و بود
((دُ))
همه سرمایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاد روز
تصویر زاد روز
تاریخ تولد، تولد
فرهنگ واژه فارسی سره
از مزارع دهستان چلاو آمل، از توابع ناتل کنار نور
فرهنگ گویش مازندرانی